قصه از پوشک گرفتن

بعد از چندین بار تلاش ناموفق برای از پوشک گرفتن شهریار جونم، بالاخره موفق شدم. البته یک داستان جالبی پشت این هست که بد نیست بنویسم. 7 دی ماه رستا جون دختر دایی شهریار به دنیا آمد. الهی فداش شم که خیلی هم ناز هست. بعد از به دنیا آمدن رستا جون، آقا شهریار که تا آن موقع کوچکترین عضو خانواده بود احساس بزرگی بهش دست داد و خلاصه وقتی دید که رستاجون پوشک می‌شه گفت مامان: «من نی نی نه، نینی دایی جیش»؛ و یک روز صبح که از خواب بیدار شد وقتی پوشک‌اش را باز کردم دیگه نگذاشت پوشک‌اش کنم و گفت که: «من مامان جیش» یعنی من می‌گیم به مامان که جیش دارم. بعد از کلی قول گرفتن ازش پوشک‌اش نکردم و البته این دفعه موفقیت آمیز بود. خدا را هزار مرتبه شکر می‌کنم. برای از پی پی گرفتن هم به توصیه خاله مهسا کادو گرفتم و در دستشویی گذاشتم و گفتم هر وقت پی پیت را گفتی بهت می‌دم که به خاطر هدیه گفت و جایزه گرفت.

هنوز هم کمی درگیر اینقضیه هستم ولی خدا را شکر دیگه شلوارش روخیس نمی‌کنه و از این بابت خیلی خوشحالم. آخه دیگه این اواخر این قضیه تراژدی زندگی‌ام شده بود.

رستاجون مشوق اصلی شهریار برای از پوشک گرفتن است. مرسی عمه جون که با به دنیا آمدنت اینقدر به من کمک کردی. خیلی دوست دارم گلم.

الان شهرزاد و شهریارجون بعد از اینکه از خونۀ مامان جون آمدیم از شدت خستگی خوایدندNight و من فرصتکردمکه پای کامپیوتر بنشینم و کمی بنویسم.


تاریخ : 23 بهمن 1392 - 05:54 | توسط : مهداد | بازدید : 1745 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

خامه

شهریارگلم عاشق خامه است. هر موقع از روز هم که باشد باید خامه بخورد. امروز صبح هم که من پای کامپیوتر بودم ایشان از فرصت استفاده کرده و رفته بود سراغ خامه و سفره را هم برداشته بود و نشسته بود به خامه خوردن. من هم یک عکس ازش گرفتم. این روزها که هوا خیلی سرد شده من هم دیگه حوصله عکس گرفتن ندارم. برای همین خیلی کم پست می‌ذارم.

پسر ناز من بالاخره از پوشک گرفته شد. دو هفته هست که خیلی سرم شلوغ هست و تمام فکر و ذکرم شده اینکه شهریار جون را به دستشویی برم و خدا را هزار مرتبه شکر که بالاخره موفق شدم البته با کلی هدیه که گرفتم و در دستشویی گذاشتم و هر وقت این شازده رفت دستشویی بهش دادم. البته ایده خوبی بود و ممنونم از خواهر گلم که این را به من گفت. گر چه دیر ولی باز هم خیلی راحت شدم. البته هنوز شب‌ها پوشک می‌شه این آقای گل و امیدوارم که به زودی شب‌ها هم از پوشک گرفته شود.

پسرم خیلی دوست دارم. با اینکه خیلی شیطونی و شهرزاد جون روخیلی اذیت می‌کنی ولی باز هم شهرزاد خیلی دوستت داره و از هر فرصتی استفاده می‌کنه برای بوس کردن شما و البته با این کارش حسابی لج تو را درمی‌آره.

گل‌های زندگی من امیدوارم همیشه شاد و خندان باشید.


تاریخ : 19 بهمن 1392 - 20:08 | توسط : مهداد | بازدید : 1012 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

شهریار در روز تولد مامانش

این عکس پسرم روز تولد من هست که با کلی زحمت صورت خودم رو از کنارش حذف کردم.

به نظرم خیلی شهریار جونم خوب افتاده. آخه جدیدا آقای گل من موقع عکس گرفتن کلی ادا از خودش در می‌آره و همه عکس‌هاش بد می‌افته.


تاریخ : 04 بهمن 1392 - 03:14 | توسط : مهداد | بازدید : 1020 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر