با توجه به اینکه مامان جون سید هستند، ما روز عید غدیر از صبح میریم اونجا و تا شب هم هستیم. آخه خیلی مهمان دارند و من باید در پذیرایی کمک کنم. شهرزاد و شهریارهم خوشحال از صبح حسابی لذت بردند و خوش گذروندند البته شهرزاد جون از ظهر تب کرد و تا شب استراحت کرد. شهریار هم کلا مشغول شیرینی خو.ردن و پذیرایی از خودش بود. دایما میرفت بالای سر شهرزاد و از اینکه او خوابیده بود ناراحت بود. آخه همبازیش رو از دست داده بود.
وقتی این دو تا خونه مامان جون هستند تا جایی که در توان دارند شلوغی میکنند و آتیش میسوزونند.. من هم نباید چیزی بگم چون مامان جون ناراحت میشن دیگهخلاصه که ماجراها داریم.این هم یه عکس که اون روز ازشون گرفتم. البته این عکس رو تو پیج شهرزاد هم گذاشتم آخه تو همه عکسها شهریار داره ادا بازی در میآره و هیچ کدوم غیر از این خوب نبود یعنی این از بقیه بهتره که گذاشتم البته با حذف مامان جون از کنارشون.
تاریخ : 05 آبان 1392 - 00:44 | توسط :
مهداد | بازدید : 1212 | موضوع :
وبلاگ |
15 نظر