این هم دو تا عکس از آقا شهریار که البته بابامهدی گرفته بعد از اصلاح روز هفتم مهر. همه جورش خوش تیپی پسرم. زندگی من.
شهریار و هان هان
پسرمن عاشق این ماشینش هست و بهش میگه هان هان.
از هر چیزی هم که ناراحت بشه سوار این ماشینش میشه و زیرش میگیره. دنیایی داره با این ماشین.
از هر چیزی هم که ناراحت بشه سوار این ماشینش میشه و زیرش میگیره. دنیایی داره با این ماشین.
پسرم دختر شده
شهریار جونم دامن شهرزاد، خواهرش، رو پوشیده. الهی فدای تو پسر بشم من که دوست داری کارایی که شهرزاد جون میکنه تو هم بکنی. همیشه کیفهای شهرزاد رو برمیداره و دوست داره مثل شهرزاد با اونها بازی کنه
این پسر پرفسورمن
اینم شهریار جان که عینک مامان رو چپه زده و نشسته پشت کامپیوتر و ادای مامان رو درآورده
خوهر و برادر مهربان به مهمانی میروند
این دو تا عسل آمده شدند که برن مهمونی، منتظرند که مامان هم آماده بشه. آروم نشستند که من زوتر آماده شم، آخه گفتم اگه شلوغی کنید من نمیتونم زود حاضر شم. فدای شما دو تا عسل بشم الهی.
خیلی دوستون دارم گلهای من.
خیلی دوستون دارم گلهای من.
بالاخره خسته شده این گل پسر
از خستگی روی زمین خوابش برده، وقتی خوابی پسرم اینقدر نگاهت میکنم، عاشق صورت معصومت هستم که وقتی بیداری کلی آتیش میسوزونی و منو دنبال خودت میدوونی.
عاشقتم پسرم همیشه معصوم بمان.
دوستت دارم گلم.
عاشقتم پسرم همیشه معصوم بمان.
دوستت دارم گلم.
پسرم حاضر شده بره افطاری
هر موقع میخواهیم بریم مهمونی این روزها هم که افطاری، شهریار جون باید زودتر از همه حاضر بشه و گرنه کلی شلوغی میکنه. خلاصه وقتی هم که حاضر میشه باید حواسمون باشه و گرنه میره در خونه رو باز میکنه و میره توی خیابون خلاصه همیشه باید شش دانگ حواسمون به این گل پسر باشه. الهی پیر بشی پسرم.